رویکرد انحرافی در تفسیر قرآن، سابقه طولانی در میان مفسّران دارد، تا آنجا که حتّی به صدر اسلام میرسد. این گونه تفسیر، نظام دلالتهای واژگانی قرآن را به هم میزند و ضلالت را به نام قرآن رواج میدهد. از منظر روششناسی، عواملی برای این رویکرد برشمردهاند، که به خود قرآن، ویژگیهای مفسّر یا روش تفسیری او برمیگردد. مخالفان قرآن، و نیز فرقههایی همچون غالیان، باطنیه و...، عرفا، روشنفکرنمایان و خاورشناسان، نمونههایی از رویکرد انحرافی را در آثار خود عرضه کردهاند.
رویکرد انحرافی در تفسیر قرآن / تفسیر الحادی / روش تفسیری صحیح / فرقههای باطل / عرفان و تفسیر عرفانی / تأویل حسّی از قرآن / خاورشناسان و قرآن.
قرآن کریم از زمان نزول تاکنون، موضوع شرحها و تفسیرهای گوناگون بوده است. تفاسیر نگاشته شده ـ با گستردگی فراوان خود ـ و نمایانگر طیف وسیعی از گروههای فکری و معرفتی جهان اسلام است که به تفسیر قرآن دست یازیدهاند. جایگاه والای قرآن در میان مسلمانان موجب گشته که همه اشخاص و گروههای موجود در جهان اسلام، برای دفاع از باورها و اعتقادات خود، به قرآن کریم استناد جسته و برداشتهای خود را از کتاب آسمانی عرضه کردهاند.
تفاسیر موجود، از لحاظ مبانی، منابع تفسیر، روش تفسیری ( منهج تفسیری ) و گرایش یا رویکرد تفسیری ( اتّجاه تفسیری ) تنوّع و اختلاف بسیار دارند، و طبعا از ارزش و اعتبار یکسان برخوردار نیستند. اختلاف برداشت از قرآن کریم در مواردی چنان است که مفسری در راستای مشرب فکری و مذهب اعتقادی خود، تفسیری از آیهای ارائه داده، در حالی که گروه مخالف نیز در نقد و ردّ وی به همان آیه استدلال کردهاند.
پدیده قابل توجه در تاریخ تفسیر قرآن، وجود برخی رویکردهای انحرافی در تفسیر است که رهاوردهای تفسیری آنها، با ماهیت احکام و آموزههای قرآن و مسلّمات دینی در تضاد است.
در شناسایی رویکرد انحرافی توجه به این نکته ضروری است که در ردیابی این رویکرد، نباید تنها به سراغ آیات و سور تفسیر شده رفت. چرا که در موارد بسیاری، احکام، آموزهها و مفاهیم قرآنی دچار تفسیر انحرافی گشته است.
در قرآن کریم، از برخی از بنیاسرائیل سخن رفته که اقدام به تغییر و تحریف کتاب آسمانی خود میکردند: « قد کان فریق منهم یسمعون کلام اللّه ثمّ یحرّفونه من بعد ما عقلوه؛ (بقره، 75: ر.ک. نساء، 46؛ مائده، 13 و 14) گروهی از آنان سخنان خدا را میشنیدند، سپس آن را بعد از فهمیدنش تحریف میکردند.»
همچنین از کسانی که « الحاد در آیات خدا » میکنند نکوهش شده است. « إنّ الذین یلحدون فی آیاتنا لا یخفون علینا؛ (فصلت ، 40 )؛ کسانی که در ]فهم و ارائه ] آیات ما کجروی میکنند، بر ما پوشیده نیستند.» امین الاسلام طبرسی، تصریح کرده که مراد از الحاد در این آیه، تأویل و برگرداندن آیات قرآن از مسیر صحّت و درستی است.(طبرسی، جوامع الججامع، ج 3، ص 270) در آیهای، از مسلمانانی سخن رفته که قصد « تبدیل کلام الهی» را دارند.(فتح، 15)
از آیات مهم قرآن کریم که به بحث ما ارتباط دارد، آیه هفتم سوره آل عمران است.
در این آیه ضمن تقسیم کردن آیات قرآن به محکمات و متشابهات، تأکید شده که بیماردلان در طلب فتنه و تأویل ( ناروا)، آیات متشابه قرآن را دنبال میکنند.
در احادیث معصومان نیز ردّپای تفسیر انحرافی به روشنی میتوان یافت. در سخنان معصومان علیهمالسلام از مفاهیمی مانند تفسیر به رأی، تأویل ناروا و تحریف معنوی آیات سخن رفته و با آسیبشناسی تفسیر قرآن ، از امور یاد شده به شدّت پرهیز داده شده است.
رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم خطاب به امیرمؤمنان علیهالسلام فرمود: « یا علی! همانا هدایت، تبعیّت از دستور خدا است نه پیروی از هوا و رأی. و گویا تو با قومی مواجه خواهی شد که قرآن را تأویل برده و شبهات را برگرفتهاند.»(طوسی، امالی، ص 66 ؛ مفید، امالی، ص 389)
و از آن حضرت است : « انّ منکم من یقاتل بعدی علی التأویل کما قاتلتُ علی التّنزیل؛(کلینی، کافی، ج 5، ص 11 ؛ صدوق، خصال، ص 275).از شما کسی هست که پس از من برای تأویل قرآن نبرد میکند، همچنانکه من بر تنزیل جنگیدم.»
از دو حدیث یاد شده، چنین برمیآید که نبرد امیر مؤمنان علیهالسلام با گروههای سه گانه ناکثین، قاسطین و مارقین در راه تأویل صحیح قرآن بوده است. حضرت امیر علیهالسلام در نامه خود به معاویه نوشت: « فعدوت علی طلب الدنیا بتأویل القرآن»؛تو با تأویل قرآن در پی دنیا تاختی.»(نهج البلاغه، نامه 55)
امام صادق علیهالسلام ماجرای خود را با مردی مقدس مآب نقل میکند که دزدی میکرد و مال دزدیده را صدقه میداد و با تأویل کریمه « من جاء بالحسنة فله عشر أمثالها و من جاء بالسیئة فلا یجـزی إلا مثلها » (انعام، 160) گمان میکرد که از چهل حسنه برخوردار شده و با کسر چهار سیئه دزدی، سی و شش حسنه برای او باقی خواهد ماند. امام علیهالسلام پس از آن فرمود: « بمثل هذا التأویل القبیح المستنکرة یَضِلّون و یُضلّون؛ با چنین تأویل زشت و ناپسندی گمراه میشوند و دیگران را گمراه میکنند.» سپس حضرت در بیان کلام خویش فرمود: « طوبی للذین هم کما قال رسول اللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم یحمل هذا العلم من کلّ خلف عدوله، و ینفون عنه تحریف الغالین و انتحال المبطلین و تأویل الجاهلین.»(صدوق، معانی الاخبار، ص 35).
در روایتی نیز آمده است که شخصی طی نامهای به امام علیهالسلام نوشت: سخنانی [ اغراقآمیز [ درباره شما و فضایل گفته میشود و افرادی با تأویل آیات « انّ الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر » (عنکبوت، 45) و « آقیموا الصلاة » ( بقره، 43 ) میگویند: مراد از نماز، مردی است، نه رکوع و سجود. مراد از زکات نیز همان مرداست، نه چند درهم پول و پرداخت آن. اینها به همین شیوه، سایر واجبات و مستحبات و در مقابلش، گناهان را تأویل میکنند. حضرت در پاسخ فرمود: « این دین ما نیست. از آنان کنارهگیری کن.»(کشی، رجال، ج 2، ص 802، ش 994 ؛ ر. ک. ص 803، ش 995)(1) از نویسندگان معاصر علوم قرآنی اهل تسنن، دکتر حسین ذهبی فصلی از کتاب خود را به « تفسیر الحادی » اختصاص داده و ضمن بررسی زمینهها و انگیزههای تفسیر الحادی، نمونه هایی از این گونه تفسیر را به دست داده است.(التفسیر و المفسرون، ج 2، ص552 به بعد)
پس از وی فهد رومی در « اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشر»، فصلی را به گرایشهای انحرافی در تفسیر و معرفی نمونههای تفسیر الحادی اختصاص داده است.(رومی، اتجاهات التفسیر، ج 3، ص 1065).در میان نویسندگان شیعی علوم قرآنی نیز، آقای کمالی دزفولی بحثی را در این زمینه مطرح کرده است.(کمالی، شناخت قرآن، ص451 به بعد)
همچنین نویسنده « تفسیر و مفسران » دو بحث « شیوه سیاسی انحرافی » و « شیوه عقلی افراطی» را مطرح کرده، و در موضوع اخیر نمونههایی از تفاسیر انحرافی سید احمد خان هندی در کتاب « تفسیر القرآن و هوالهدی و الفرقان » وی یاد کرده است.(تفسیر و مفسّران، ج 2، ص508 ـ 509 )
تفسیر انحرافی، صرف نظر از اینکه از سوی چه فرد یا گروهی عرضه شود، پیامدهای منفی متعدد داد و موجب پیدایش فتنه، آشوب و گمراهی در جامعه دینی میگردد.
نکوهشها و هشدارهای فراوان قرآن و روایات درباره تفسیر به رأی و تأویل ناروا، نشانگر عمق و گستردگی آثار و پیامدهای این نوع تفسیر است.
تفسیر انحرافی، موجب برهم خوردن نظام دلالتهای واژگانی قرآن کریم، پیدایش و رواج اندیشههای انحرافی، مسخ و تغییر آموزهها و احکام قرآن کریم میشود. این گونه تفسیر، گاهی اوقات تا آنجا پیش میرود که موجب نفی و انکار مسلّمات و ضروریّات دینی میگردد، که در این صورت، میتوان آن را « تفسیر الحادی » نامید.
خواهیم دید که تفسیر انحرافی، سرچشمه و پشتوانه پیدایش گروهها و فرقههای انحرافی مانند خوارج و غالیان گشته است. گاه تفاسیر انحرافی چنان خطرآفرین است که آن گروهها را به چنگ با مسلمانان وامیدارد. و در این حال، برای صیانت جامعه و دفاع از حریم مردم، پاسخگویی مسلّحانه به این گروهها ضرورت مییابد. همچنان که حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام بنا به سفارش پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم با خوارج جنگید. آن حضرت ـ در بیان حکمت عمل خود که چرا با افرادِ ظاهرا مسلمان میجنگد ـ فرمود:
« و لکنّا انّما أصبحنا نقاتل إخواننا فی الاسلام علی ما دخل فیه من الزیغ و الشبهة و التأویل؛ ولی اکنون با برادران مسلمان خود میجنگیم؛ به دلیل کژی و انحراف و شبهه و تأویل (نادرست ) که (به وسیله آنان ) در اسلام راه یافته است.»(نهج البلاغه، خطبه 121 )
آن حضرت در گفتاری روشنگر، به برخی از پیامدهای تفسیر انحرافی از سوی عالم نمایان پرداختهاند :
« از میان بندگان، [ فرد ] دیگری است که خود را دانشمند نامد در حالی که نشانی از دانش در او نیست. مشتی افکار جاهلانه از جاهلان و گمراهیهایی از گمراهان فرا گرفته، بر سر راه مردم دامهای فریب گسترده و سخنان باطل گوید. و کتاب خدا را به رأی خود تفسیر میکند و حقیقت را به مقتضای هوای خویش به این سو و آن سو متمایل سازد. ...»(نهج البلاغه، خطبه 86)
مقابله با تفاسیر انحرافی، در دوره حضور امامان معصوم، توسط ایشان صورت میگرفت. در دوره غیبت امام عصر ارواحنا فداه، در طول سدههای گذشته، عالمان دینی این وظیفه را بر عهده گرفته و با نگارش کتابهای ارجمندی به دفاع از آموزهها و احکام قرآن پرداختهاند. در حوزه امامیه، افزون بر تفاسیر عام تبیان شیخ طوسی و مجمع البیان امین الاسلام طبرسی، کتابهای ارزشمند حقائق التأویل سید رضی، امالی سید مرتضی و متشابهات القرآن و مختلفه از ابن شهرآشوب(1) در خور ذکر است.
از منظر روششناسی تفسیر، چه اسباب و زمینههایی میتواند در شکلگیری رویکرد انحرافی در تفسیر قرآن مؤثر باشد؟
به نظر میرسد عوامل مختلفی در شکلگیری برداشتهای انحرافی از قرآن مؤثراند. عمل تفسر، پیچیدهای است که اسباب گوناگونی در حصول آن دخالت دارد. بر این پایه اسباب پیدایش انحراف در تفسیر به سه دسته بخشپذیر است.
چنین مینماید که متن قرآن کریم دارای برخی ویژگیهاست که میتواند بهانه و دستاویزی برای برخی افراد در عرضه تفسیر انحرافی باشد.
به طور کلّی وجود چهار امـر، متن قرآن کـریم را متنی ویـژه ساخته است . 1. آیات متشابه 2. آیات متعارض نما 3. روایات ذو وجوه بودن قرآن 4. روایات مربوط به ظاهر و باطن و تفسیر و تأویل قرآن. انحراف در تفسیر تا آنجا که به متن قرآن کریم مربوط است، به ویژگیهای یادشده برمیگردد. که لغزشگاههای مهم تغییر هستند. منشاء انحراف در تفسیر، پیروی از آیات متشابه، ناتوانی ( یا تغافل ) از سازواری دادن میان آیات متعارض نماست. از سوی دیگر به سبب وجود روایات ذو وجوه بودن قرآن و وجود ظاهر و باطن و تفسیر و تأویل برای آیات برخی گروهها و افراد کج اندیش ـ مانند غالیان و باطنیان ـ برداشتها و تفسیرهای انحرافی و ناروای خود را به قرآن نسبت داده و تفاسیری انحرافی عرضه کردهاند.
بیگمان خصوصیات فردی مفسر و آراء و اندیشههای وی در محصول تفسیری وی مؤثر است. ویژگیهای فردی را میتوان به دو دسته تقسیم کرد.
به تصریح قرآن کریم، برخی از خصوصیات اخلاقی مانند کبر، بیماردلی، انحراف، فسق و ظلم از اسباب زمینه ساز تفسیر الحادی و انحرافی است. قرآن کریم بر نور، هدایت و مایه شفا بودن خود برای مؤمنان تأکید میکند و به روشنی میگوید که: « و لا یزید الظالمین الا خسارا » ( اسراء، 82 ). در آیهای کفر و فسق مایه گمراهی معرفی شده است. « ... پس کسانی که ایمان آوردهاند، میدانند که آن [ مثل قرآنی ] از جانب پروردگارشان بجا است ؛ ولی کسانی که به کفر گراییدهاند میگویند: « خدا از این مثل چه قصد داشته است ؟» [ خدا [بسیاری را با آن گمراه، و بسیاری را با آن هدایت میکند. و جز فاسقان را با آن گمراه نمیکند.» ( بقره، آیه 26 ). به نظر میرسد که کفر مطرح در این قبیل آیات را باید در معنای عام و وسیع آن به کار گرفت. بر این پایه، کفر به قرآن ممکن است شامل کفر به مجموع قرآن یا بخشی از آن باشد. در حقیقت فردی که بجای « تصدیق» مضامین آیات الهی، آراء و اندیشههای شخصی خود را جایگزین مضمون آیه میکند و مدلول آیه را به دیدگاه مورد نظر « تأویل » میبرد، به مضمون آیه مورد تفسیر، ایمان و اعتقاد ندارد.
در قرآن کریم، در مواردی، از تقابل مؤمنان با ظالمان و فاسقان در پذیرش آیات الهی سخن رفته و بر این نکته تأکید شده که مؤمنان و راسخان در علم، در برابر آیات خدا تسلیم میشوند، امّا فاسقان و بیماردلان ـ از روی فتنه جویی و طلب تأویل دلخواه ـ از آیات متشابه قرآن پیروی میکنند.(بقره، 26 ؛ آل عمران، 7 ؛ عنکبوت، 47)
مراد از مبانی تفسیری، آن دسته از پیش دانستهها، پیش فرض ها، اعتقادات، باورها، دغدغهها و سلایق مفسر است که در تفسیر قرآن به طور مستقیم یا غیر مستقیم تأثیر میگذارد. سرچشمه بسیاری از انحرافهای تفسیری، وجود اشکال و انحراف در مبانی فکری و اعتقادی مفسر است.
مثلاً مفسری که در مبانی کلامی و اعتقادی خود به امکان رؤیت حسّی باری تعالی اعتقاد پیدا کرده، ناگزیر از آیه « الی ربّها ناظرة » ( قیامت، 23 ) تفسیری موافق با عقیده خود عرضه خواهد کرد. یا مفسری که معتقد به ضرورت تطبیق مضامین آیات قرآن باری رهآوردهای اندیشه، ذوق و تجربه بشری در زمینههای مختلف مانند فلسفه، عرفان، روانشناسی، حقوق و اقتصاد است، طبعا تفسیری همسو و هماهنگ با این مبنای تفسیری ارائه خواهد کرد. با توجه به این نکته، برای دستیابی به تفسیری معتبر از آیات، تنقیح مبانی و پیش فرضهای، تفسیری، ضرورتی انکارناپذیر است.
گفتنی است نویسندگان علوم قرآنی، در بحث آداب و شرایط مفسر، به تأثیر ویژگیهای فردی مفسر در تفسیر پرداختهاند.(1)
افزون بر ویژگیهای متون قرآن و خصوصیات فردی، مفسر و عامل سوم در بروز انحراف در تفسیر، وجود نقص، اشکال و انحراف در روش تفسیری است. منظور از روش یا منهج تفسیری، راه و روشی است که مفسر برای کشف و بیان مراد خدای تعالی در آیات قرآن برمیگزیند، که از سویی بر یک سلسله مبانی و پیش فرضهای اولیّه و اصول و قواعد مورد پذیرش مفسر استوار است و از سوی دیگر از منابع و عناصر خاص بهره میگیرد. به تعبیر دیگر، روش تفسیری، شیوه تعامل یک مفسر با آیات قرآن به منظور کشف و بیان مدلول آنهاست.
از آنجا که روش تفسیری و چگونگی تعامل مفسر با مصادر تفسیر، ارتباط مستقیم با فرآورده تفسیری وی دارد، وجود هرگونه نقص و اشکال در روش تفسیری موجب پیدایی آسیب و انحراف در تفسیر خواهد بود. با توجه به اینکه آسیبشناسی تفسیر، خود بحثی مستقل و نیازمند مکتوبی مستقل است، در اینجا تنها به دو اشکال اشاره میکنیم. از جمله عوامل انحراف در تفسیر، جزئی نگری مفسر به منابع تفسیر است. به این معنا که مفسر در تفسیر یک آیه، آیات دیگر را در نظر نگیرد یا در کنار آیات، از منبع سنّت و احادیث معصومان بهره نجوید. برای رسیدن به تفسیری معتبر و قابل قبول، مجموعه نگری به معنای توجّه به تمامی ادله و منابع تفسیر، ضروری است. اشکال دیگر در روش تفسیری، عدم پایبندی به ظهور عرفی واژگان و عبارات قرآن، و درنتیجه تأویل و کشاندن مضامین آنها به اهداف، آراء و اندیشههای شخصی است. همچنان که در ادامه نوشتار خواهیم دید، پای بند نبودن به ظهور عرفی، سبب ساز پیدایی انحراف در تفسیر گشته است.(2)
در این بخش به حوزههای رویکرد انحرافی در تفسیر میپردازیم. پرسش مطرح این است که چه گروهها، چه کسانی و در چه حوزه هایی به تفسیر انحرافی مبادرت کردهاند ؟
به نظر میرسد که مهمترین حوزههای تفسیر انحرافی را به نحو زیر میتوان ردهبندی کرد. البته این اقسام جنبه حصری ندارد. با تتبع بیشتر، میتوان حوزههای دیگر و همچنین گروههای دیگری در داخل حوزههای مورد بحث پیدا کرد.
نخستین زمینه قابل توجه، اقدامات مخالفان و دشمنان قرآن است که از زمان نزول قرآن به صورتهای مختلف به معارضه و مقابله با قرآن پرداختهاند. کار مخالفان قرآن در سه زمینه زیر قابل بررسی است. نخستین کار مخالفان شبیه سازی در برابر قرآن است.
در طول سدههای گذشته، مخالفان قرآن برای خاموش ساختن نور قرآن و ابطال اعجاز آن به معارضه با آن پرداخته، و در مقابل آیات و سور قرآن ـ به زعم خود ـ سورههایی مشابه برساختهاند.(طبرسی، احتجاج، ج 2، ص 242)
اقدام دوّم ادعای وجود موارد اختلاف و تناقض در قرآن است. علامه مجلسی در کتاب قرآن بحارالانوار، فهرست بلندی از این گونه آیات همراه با پاسخهای آنها را آورده است.(مجلسی، بحارالانوار، ج 93، ص 98)
اقدام سوم مخالفان، عرضه تفسیرهای الحادی و انحرافی بوده است. آنان به برخی آیات و عبارات قرآنی در تأیید اندیشههای الحادی خود استناد کردهاند. برای نمونه شیخ صدوق گزارش کرده که ابوشاکر دیصانی ـ که دوگانهپـرست بوده ـ به هشام بن حکم گفت: در قرآن آیهای هست که مؤید دیدگاه ماست ! هشام گفت : کدام آیه ؟ گفت : هو الّذی فی السماء إله و فی الارض إله. ( زخرف، 84 ) هشام که در برابر استدلال ابوشاکر، پاسخی نداشته است، در حج خدمت امام صادق علیهالسلام رسید و تفسیر وی را مطرح ساخت. حضرت فرمود: « این سخن یک زندیق پلید است.» آنگاه حضرت تفسیر صحیح آیه را بیان فرمودند.(صدوق، توحید، ص 133)
اقدامات تفسیری مخالفان اسلام در دورههای بعد از سالهای حضور ائمه علیهمالسلام نیز ادامه یافت و در این زمینه کتابهایی نگاشته شده که البته از سوی عالمان و اندیشمندان اسلامی نیز بیپاسخ نمانده است.
حوزه دوم در تفسیر انحرافی، حوزه فعالیتهای تفسیری فرق است. طرفداران برخی فرق و گروهها در روزگار قدیم و جدید ـ در راستای اثبات و دفاع از عقاید و آموزههای فرقهای خود ـ به تفسیر انحرافی قرآن مبادرت کردهاند که در اینجا به برخی از فرق و نمونههایی از تفسیرهای آنان اشاره میشود.
نخستین فرقه، غالیاناند که در جهت اندیشههای غالیانه خود، تفسیر انحرافی و الحادی عرضه کردهاند. در رجال کشی آمده است که هشام به امام صادق علیهالسلام عرض کرد که بنان ـ یکی از غالیان ـ آیه «و هوالذی فی السماء إله و فی الارض إله ( زخرف، 84) را به این صورت تأویل کرده که، خدای زمین غیر از خدای آسمان و خدای آسمان غیر از خدای زمین است. و خدای آسمان بزرگتر از خدای زمین است ... حضرت فرمود:
« به خدا سوگند: خدایی جز اللّه وجود ندارد که یگانه است و شریکی ندارد، همان خدای کسانی که در آسمانها هستند و خدای کسانی که در زمینها هستند. بنان ـ نفرین خدا بر او باد ـ دروغ گفته است...»(کشی، رجال، ج 2، ص 592، ش 547).
یکی از اصحاب امام صادق علیهالسلام به آن حضرت گفت : گروهی میپندارند که شما خدا هستید. در این رابطه آیهای هم میخوانند:
« یا ایها الرسل کلوا من الطّیبات و اعملو صالحا انّی بما تعملون علیم » (مؤمنون، 51 ) حضرت فرمود:
« سدیر ! گوش و چشم و مو و پوست و گوشت و خون من، از اینان بیزار است. خدا و رسول او از ایشان بیزارند. اینان بر دین من و دین پدرانم نیستند ...»(همان، ص 594، ش 551 )
اسماعیلیه یا باطنیه، فرقهای هستند که پس از امام صادق علیهالسلام به امامت اسماعیل بن جعفر معتقد گشتند.(شهرستانی، ملل و نحل، ج 1، ص 140) از نظر باطنیه، قرآن وتمام شریعت، رموز و امثالی هستند که مراد و مقصود اصلی، حقایقی است که در ورای آنهاست.(شاکر، روشهای تأویل قرآن، ص 240) ناصر خسرو که خود از اسماعیلیان بود، گفته است: « شریعت ناطق، همه رمز و اشارت و مثل است. پس هر که مثال را معانی، و اشارات را رموز نداند، بیفرمان شود.»(وجه دین، ص 180).
بغدادی درباره تأویلهای باطنیه گوید: « باطنیه از آنجا که اصول دین را به شرک تأویل بردند، چاره کار را در آن دیدند که احکام شریعت را به وجوهی تأویل برند که به برداشته شدن شریعت منتهی شود.»(الفَرق بین الفِرق، ص 253)باطنیان به اشخاص مقدسی با عناوین ناطق، اساس، امام، حجت و باب اعتقاد داشته و بسیاری از آیات قرآن را بر آنان تأویل میکنند. در اینجا به چند نمونه از تأویلهای ناهنجار این فرقه اشاره میشود.
ناصر خسرو در تأویل کلمه توحید گوید:« چهار کلیمه ]کلمه ] شهادت، دلیل است بر چهار اصل، هر کلمه برابر اصلی. «لا» دلیل است براساس خویش ... و کلیمه « اله » دلیل است بر ناطق که نخستین کسی بود که خلق را سوی پرستش خدای خواند از جسمانی، و این کلیمه سه حرف است. چنان که ناطق را سه مرتبه است: رسالت و وصایت و امامت ... و کلیمه «الا» دلیل است بر ثانی [ نفس کل ]... و کلیمه «اللّه» دلیل است بر عقل کل که او نهایت همه مخلوقات است از لطیـف و کثیف، همچنان که این کلیمه نهایت شهادت است»(وجه دین، ص 77 ـ 78 ).
جعفربن منصور یمن یاکلینی در تأویل آیه « هل ینظرون الا أن یأتیهم اللّه فی ظلل من الغمام » (بقره،210 ) در کتاب الکشف، ص 102 گوید: « خداوند خودش را در هفتاد هیکل برای دوستان خود آشکار میسازد و این هفتاد نفر، همان امامان و حجج و ابواب و داعیان هستند.»(شاکر، روشهای تأویل قرآن، ص 102).
گروه انحرافی بابیه و بهائیه، جسورانه به تأویل آیات قرآن در جهت اندیشهها و مقاصد خود اقدام نمودهاند. در تفسیر آیه « إذا السماء انفطرت » ( انفطار، 1 ) در کتاب ایقان آمده است: مقصود، سماء ادیان است که در هر ظهور مرتفع میشود. و به ظهور بعد شکافته میگردد یعنی باطل و منسوخ میشود.»(نوری، ایقان، ص 34 )
وی، پس از حمله به مفسران که چرا آیه « فلا أقسم بربّ المشارق و المغارب » ( معارج، 40 ) را بر خاورها و باخترهای زمین تطبیق کردهاند، سماء را به آسمان دیانت تفسیر میکند. و شمس و قمر را به معنای علوم و احکام و معارف الهی طلوع آنها را به معنای ظهور ادیان، و غروب آنها را به معنای گمراهی علما و نسخ شدن احکام شریعت سابق میگیرد.(همان، ص30 ـ 33 ) در حقیقت طرفداران مذهب انحرافی بابیّه که مذهب خود را ناسخ دین اسلام میدانند،(همان، ص 140) این دو آیه را بر وفق مشرب خود تأویل بردهاند.
این گروه، پیروان احمد قادیانیاند و او را مهدی موعود میدانند.(القادیانیة، ص19 و 31) آنان در دفاع از اندیشههای انحرافی خود، از جمله به این آیه استناد میکنند: « ولو تقوّل علینا بعض الأقاویـل * لأخذنا منه بالیمین * ثم لقطعنا منه الوتین » (حاقه ، 46 ـ 44 ). به پندار آنان، این آیه دلالت دارد که هر که به خدا دروغ بندد، هلاک میشود. و چون هیچ اتفاقی برای احمد قادیانی رخ نداده، پس عقاید او صحیح است!(همان، ص 218)
فرقه مورد بحث دیگر، فرقه «المسلمون » یا «الجمهوریون»، پیروان محمود محمد طه هستند. وی در سودان ادعای پیامبری کرد و دعوت خود را «الرسالة الثانیة» مینامید.(رومی، اتجاهات التفسیر، ج 1، ص 257).برای آگاهی از دیدگاههای این گروه، باید گفت که آنان معتقد به اندیشههای دو پایهای هستند.
مثلاً میگویند: ایمان داریم و اسلام؛ دو عقل داریم؛ عقل ظاهر و عقل باطن؛ دو قیامت داریم؛ دو قسم ازدواج داریم: ازدواج انسان با انسان و ازدواج انسان با خدا ! دو نوع صلات داریم؛ دو خدا داریم؛ «الرحمن هو إله الارض و الله إله السماء و هما إله واحد» ...(همان جا)
این گروه حکم حجاب را منکرند، و قائل به اباحیگری میباشند. محمود محمد گفته است: « کلّما استقامت السیرة ضاقت دائرة المحرّمات و انداحت دائرة المباحات علی قاعدة الآیة الکریمة ؛ ما یفعل الله بعذابکم إن شکرتم وآمنتم و کان الله شاکرا علیما» ؛ ( نساء، 147 ) هرگاه سیرت [ انسان ] درست و مستقیم شود؛ دایره محرمات تنگ شده و عرصه مباحات گسترش مییابد. بر طبق آیه «اگر سپاس گزارید و ایمان بیاورید، خدا را با عذاب شما چه کار! و خداوند سپاسگزار دانا است.»(همان،ص 270 )
وی میافزاید: هرگاه سالک به مرتبه نقاوت سریره و استقامت سیره رسید بر طبق آیه « لیس علی الذین آمنوا و عملوا الصالحات جناح فیما طعموا إذا ما اتّقوا » ( مائده، 53 ) تمامی اعیان محسوس بر او حلال میگردد.(همان جا )
وی همچنین درباره آیه « وَ إن تتولّوا یستبدل قوما غیرکم ثم لا یکونوا أمثالکم » (محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، 38 )، گوید: « در این آیه اشارت بسیار لطیف است بر اینکه مسلمین (طرفداران فرقه مسلمون ) پس از مؤمنین میآیند و از آنان بهتر خواهند بود.»(هان جا)
عارفان مسلمان، از جمله گروههای فکری در جهان اسلام هستند که با مبانی و روشهای تفسیری خود و با رویکردی ویژه به تفسیر قرآن پرداختهاند. درباره ارزش و اعتبار تفاسیر عرفانی از قرآن، دیدگاههای مختلفی ابراز شده است. برخی برآنند که گفتههای صوفیان در باب آیات قرآن، اساسا تفسیر نمیشود. بلکه صرفا یافتههای درونی و رهیافتهای شخصی است که در مواجهه با آیات ابراز شده است.(1)
این دیدگاه ـ دست کم درباره بخش عظیمی از تفاسیر صوفیان ـ ناصواب به نظر میرسد.
تأمل در لحن و سبک و سیاق تفاسیر عرفانی، نشانگر تلاشهای فکری عارفان در ایضاح و تبیین معانی آیات قرآن و کشف و بیان مقاصد آن است. و تفسیر چیزی جز کشف و بیان معانی قرآن نیست.
عارفان در عرضه، تبیین و اثبات آراء و مواضع عرفانی خود، دائما به آیات استناد میکنند.(1) استناد به آیات، زمانی مفهوم پیدا میکند که شخص مفسّر با روشی مقبول به تفسیری ضابطهمند و برداشتی قاعدهمند از آیهای دست یابد و مراد الهی از آیه را بیان نماید، آنگاه در اثبات دیدگاه خود به آن آیه استشهاد کند. با این وصف ، هرگاه تفسیری کاشف از مراد الهی نبوده و صرفا بیانگر ذوقیات شخصی مفسر باشد، چگونه میتواند مؤیدی شرعی برای دیدگاههای عرفانی مفسر تلقی شود؟ به تعبیر دیگر هرگاه عارفان مسلمان بر این باور باشند که تفسیرهای آنان از آیات قرآن نه تفسیر و بیان مراد الهی که تنها برداشتها و رهیافتهای شخصی است، طبعا استنادی قاعدهمند به کلام خدا شکل نگرفته است و از این روی عارفان نمیتوانند ادعا کنند که آراء و اندیشههای آنان برگرفته و مستند به قرآن و حدیث است.
واقعیت این است که عارفان به مستند بودن آرای خود به کتاب و سنّت بس پای فشردهاند.
برای مثال، سید حیدر آملی تصریح کرده که مأخذ و سرچشمه تعالیم صوفیان قرآن کریم و احادیث پیامبر و ائمه معصومین علیهمالسلام است.(آملی، جامع الاسرار، ص 222)
ابن عربی در توجیه اشاری بودن بیانات تفسیری عارفان، دلیل استفاده از این شیوه را مخالفت علمای رسمی ( فقیهان و متکلمان ) با عرفا دانسته و تأکید کرده است:
« فکلا مهم فی شرح کتابه العزیز الذی لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه اشارات و ان کان ذلک حقیقة و تفسیرا لمعانیه النافعة.»(ابن عربی، الفتوحات المکلیة، ج 4، ص 264)
از نظر وی همچنان که اصل تنزیل کتاب بر پیامبران از سوی خداست، تنزیل فهم بر دلهای برخی مؤمنان نیز از سوی خداست. و از آنجا که اصل کتاب از سوی خداست، پس اهل الله (عرفا) که به آن عمل میکنند، به شرح آن و بیان آنچه خداوند در آن نازل کرده، سزاوارترند.
بنابراین شرح کتاب نیز به سان اصل به تنزیل از سوی خدا بر دلهای عارفان خواهد بود.(2)
از سوی دیگر عارفان، برداشتهای مفسران دیگر از قرآن را، سطحی، ظاهری، لفظی و شامل پوسته قرآن میدانند و برداشتهای خود را عمقی و حقیقی میشمارند. از جمله حکیم عارف صدرالدین شیرازی بر آن است که دو گونه فهم از قرآن وجود دارد: 1. فهم متعارف مفسران که «فهم عن الکلام » است. در این نوع فهم، از معنای ظاهری و لغوی واژگان و عبارات کلام به مدلول آن میرسند. از دیدگاه ملاصدرا این نوع فهم، فهم حقیقی نیست. آنچه مطلوب است، فهم حقیقی ـ یعنی «فهم عن المتکلم» ـ است ؛ که در آن، شخص عارف مستقیما حقایق و مقاصد قرآن را از خداوند میگیرد. و کلام الهی بر قلب وی نازل میشود.(صدرالمتألهین، مفاتیح الغیب، ص 66) طبق این سخن ملاصدرا، گفتههای عارفان درباره آیات و مفاهیم قرآن، نه تنها بیانگر حقایق و مقاصد قرآن است، بلکه از تفسیرهای مفسران متعارف نیز بسی ارزشمندتر است. بر این پایه نمیتوان گفت که سخنان عارفان در ذیل آیات، تفسیر شمرده نمیشود.
به هر روی، برخی از پژوهشگران علوم قرآنی برای پذیرش تفسیرهای عرفانی شروطی برشمردهاند :
1. تفسیر عرفانی با معنای نظم قرآن ناسازگار نباشد.
2. مفسر ادعا نکند که تفسیر عرفانی وی تنها مراد آیه است و ظاهر آن مراد نیست.
3. تفسیر عرفانی، معارض شرعی یا عقلی نداشته باشد.
4. مؤیدی شرعی تفسیر عرفانی را تأیید کند.(زرقانی، مناهل العرفان، ج 1، ص 549)
با توجه به شرایط یادشده و با عنایت به آنچه در تعریف تفسیر انحرافی گفته شد، تفسیرها، تأویلها و تطبیقهای صوفیان ـ در صورتی که مغایر با احکام و اهداف قرآن و مستلزم نفی و افکار مسلّمات دینی گردد ـ بیگمان مصداق تفسیر انحرافی است.
به دلیل کثرت تفاسیر عرفانی، در اینجا به چند نمونه بسنده میشود. عارف نامدار ابن عربی، از جمله عارفانی است که در مواضع متعدد از آثار خود، برخی آیات را بر اندیشههای عرفانی خود تطبیق کرده است. اندیشه وحدت وجود، محوریترین مسأله در سنّت تصوف او است و، همواره میکوشد که این نظریه را از قرآن استخراج کند. تلاشهای وی، در مواردی به گونهای است که به برداشتهای واژگونه از برخی آیات منجر شده است. آیهای که درباره شرک است، برداشت توحیدی شده و آیهای که در باب اهل فسق و معصیت است به اهل قرب و منزلت تأویل برده شده است.
ابن عربی در تفسیر آیه « مالک یوم الدین » ( حمد، 4 ) تصریح کرده که در قیامت، سرانجام با شفاعت الهی همه اهل جهنم نجات پیدا خواهند کرد و عذاب و عقابی نخواهد بود و جهنم به بهشت و نعمتهای آن بدل خواهد گشت.(1)
وی در تفسیر آیه « لقد کفر الذین قالوا إنّ الله هو المسیح بن مریم» ( مائده، 17 و 72 )تأکید میکند که دلیل کفر کسانی که خدا را همان مسیح دانستند، این بود که حق تعالی را در هویت مسیح منحصر کردند، در حالی که خداوند محصور در شیء نیست. بلکه او مسیح و تمام عالم است.(2)
وی در تفسیر آیه « ممّا خطیئاتهم أغرقوا فأدخلوا نارا فلم یجدوا لهم من دون اللّه أنصارا»(نوح ،25)؛ میگوید: « گناهانشان آنان را راه برد و در دریای علم بالله که همان حیرت است غرق شدند. و در آتشی در سرچشمه آب در محمدیین داخل کرده شدند « فلم یجدوا لهم من دون الله أنصارا » پس خداوند خود یارشان بود که تا ابد در او فانی گشتند.»(3)
ابن عربی همچنین در فصوص، همگان را مصیب و مأجور و سعادتمند دانسته است.(4)
این حوزه شامل فعالیتهای تفسیری تمام کسانی است که به بهانه تعارض علم و دین یا تعارض احکام حقوقی قرآن با حقوق بشر و نیز در جهت تطبیق قرآن با علوم و اندیشههای روز، تفاسیری از آیات ارائه کردهاند که در مواردی مستلزم نفی و انکار برخی مسلّمات دینی است. نمونه این تفاسیر، تفسیر الهدایة و العرفان فی تفسیر القرآن بالقرآن است که منکر پارهای از احکام و مسلّمات دینی شده است.
نویسنده تفسیر یاد شده درباره روش تفسیری خود گفته است که وجود آفات و احادیث موضوعه در روایات تفسیری باعث شده که وی روش تفسیر قرآن به قرآن را در پیش بگیرد ... تا قرآن خود را تفسیر کند، همچنان که خداوند خبر داده است. و به امری بیرونی جز واقعیت خارجی ـ که قرآن بر آن تطبیق میکند ـ نیازمند نباشد.(ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج 2، ص 585)
برخی از تفسیرهای ناروای او عبارتند از:
الف. انکار معجزات پیامبران
نویسنده الهدایة و العرفان درباره معجزه حضرت موسی علیهالسلام در آیه « و أوحینا إلی موسی إذ استسقاه قومه أن اضرب بعصاک الحجر فانبجست منه اثنتاعشرة عینا » (اعراف، 160) گفته است: « صحیح است که ]بگوییم [حجر نام مکان، موضعی است. و معنای « اضرب بعصاک الحجر » آن است که به آن مکان راهی شو و به آنجا برو. غرض آنکه خداوند، موسی را به موضع آب و چشمههای آن رهنمون شد.»(همان، ص 589)
ب . انکار ملائکه، جنّ و شیطان
وی ملائکه را رسولان نظام هستی و عالم سنن الهی دانسته است. سجده فرشتگان به انسان نیز بدین معنا است که جهان هستی در تسخیر انسان است.(همان، ص 593)
نویسنده الهدایة و العرفان در تفسیر خود، به انکار حد سرقت و حد زنا پرداخته و حکم شرعی ربا را تنها در ربای فاحش حرام دانسته است. افزون بر اینها وی دیدگاههای خاصی درباره تعدد زوجات، زکات ومصارف زکات ابراز داشته است.(همان، ص 598 ـ 595)
در کشور ما نیز برخی از افراد تحت تأثیر افکار کمونیستی به برداشتهای انحرافی از قرآن پرداختهاند.
استاد مطهری در مقدمه کتاب علل گرایش به مادیگری، بحثی را به ماتریالیسم در ایران اختصاص داده و با ذکر نمونههایی از تفاسیر یکی از گروههای انحرافی معاصر، به نقد دیدگاههای آنان پرداخته است. گروه یاد شده در تفسیر آیه « الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلاة و ممّا رزقناهم ینفقون » (بقره، 3) نوشتهاند:
« مفسرین، غیب را آنچه که دیدنی نیست، اعم از خداوند یا فرشتگان و... از این قبیل دانستهاند ؛ حال آنکه اولاً خداوند و فرشتگان و... غیب نیستند، ثانیا با طرح عنوان متقین، مسأله ایمان به خدا مطرح شده و گذشته است. منظور از غیب معهود در شناخت شده، همان مراحل ابتدایی رشد انقلاب توحیدی و زمان انجام تحولات کمّی است.»(مطهری، مجموعه آثار، ج 1، 465)
گروه یاد شده در تفسیر آیه « و بالآخرة هم یوقنون » (بقره، 4) نیز گفتهاند:
« اینان به نظام برتر در مرحله شهادت انقلاب یقین دارند و میدانند که این موضعگیریهای خاصّ و این روش انقلابی، سرانجام آنان را به هدف خویش که رسیدن به نظام برتر است، میرساند... » (همان، ص 466 ).
برخی از خاورشناسان به مقتضای انگیزهها و رویکردهای خاص خود در مطالعات قرآنی، مرتکب پارهای تفسیرهای انحرافی از آیات قرآن شدهاند. برای نمونه ژاک. بیرک مترجم قرآن به زبان فرانسه، حرمت شرب خمر را مضحک خوانده و درباره تعدد زوجات گفته است: « هرگاه سوره نساء را برای شما تفسیر کنم، برایتان آشکار خواهد شد که این سوره ضدّ تعدد زوجات است. ولی نکته مهمتر ارث زن است که نصف ارث مرد بوده و شهادت زن که پایینتر از گواهی مرد است. این امر غیر مقبولی است که در قرآن هست لیکن بایسته است که در واقعیت (خارجی) وجود نداشته باشد.(عزوزی، دراسات فی الاستشراق و مناهجه، ص 18)
خاورشناس معروف گلدزیهر دو منبع داخلی و خارجی برای معارف دینی پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم قائل شده و گفته است:
« تبلیغ پیامبر عربی، تنها آمیزه و گزینشی از معارف و آرای دینی بود که آنها را به برکت ارتباط با عناصر یهودی و مسیحی شناخت. عناصری که از آنها عمیقا متأثر شد و شایسته دید که در ابنای وطن خود، احساس دینی صادقی را بیدار کند. و این تعالیم که از آن عناصر بیگانه اخذ کرد در وجدانش برای شناسایی صبغهای از حیات در گرایشی که خدا آن را میخواهد ضروری بود. [ پیامبر ] با این اندیشهها چندان تحت تأثیر قرار گرفت که به اعماق وجودش رسید و آنها را با وحی نیروی تأثیرات خارجی شناخت! پس آن اندیشهها به عقیده بدل گشت که در قلب وی جای گرفت. همچنانکه این تعالیم و آموزهها وحی الهی شمرده میشود.»(1) خاورشناس یاد شده در عبارات فوق سرچشمه الهی وحی به پیامبر اسلام را منکر شده و برای معارف الهی پیامبر منابعی بیرونی ( تعلیم از اهل کتاب) و درونی ( احساس عمیق ) قائل شده است.
ـ قرآن کریم، ترجمه محمد مهدی فولادوند.
ـ آتش، سلیمان، مکتب تفسیر ارشادی، ترجمه توفیق سبحانی، مرکز نشر دانشگاهی، 1381 ش.
ـ آملی، سید حیدر، جامع الاسرار و منبع الانوار، تحقیق عثمان یحیی و هانری کربن، انیستیتوی ایران و فرانسه، 1347 ش.
ـ ابن عربی، الفتوحات المکیّه، تحقیق عثمان یحیی، مراجعه ابراهیم مذکور، قاهره، 1401 ق.
ـ ابن عربی، فصوص الحکم، باتعلیقات ابوالعلاء عفیفی، دارالکتاب العربی، بیروت.
ـ بابائی، علی اکبر و همکاران، روششناسی تفسیر، قرآن، زیر نظر محمود رجبی، پژوهشکده حوزه و دانشگاه و سازمان مطالعه تدوین کتب علوم انسانی، 1379.
ـ بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، به کوشش ابراهیم رمضان، دارالمعرفة، بیروت.
ـ ذهبی، محمد، التفسیر و المفسرون، دار احیاء التراث العربی، دوم: 1396 ق.
ـ رومی، فهد، اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشر، ریاض.
ـ زرقانی، عبدالعظیم، مناهل العرفان فی علوم القرآن، مؤسسة التاریخ العربی، بیروت، 1412ق.
ـ زرکشی، برهان الدّین، البرهان فی علوم القرآن، دارالکتب العلمیّة، بیروت.
ـ سیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القرآن، تحقیق محمد سالم هاشم، دارالکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، 1421 ق.
ـ شاکر، محمد کاظم، روشهای تأویل قرآن، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم.
ـ شرقاوی، محمد، الاستشراق، دراسات تحلیلیّة تقویمیّة، دارالفکر العربی.
ـ شریف رضی، نهج البلاغه، ترجمه عبدالمحمد آیتی.
ـ شهرستانی، محمد الملل و النحل، به کوشش ابوعبدالله سعید مندوه، مؤسسة الکتب الثقافیّة، 1415 ق.
ـ صدر المتألهین، مفاتیح الغیب، تحقیق محمد خواجوی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
ـ صدوق، محمد، التوحید، تحقیق سید هاشم حسینی تهرانی، جامعه مدرسین، قم.
ـ صدوق، محمد، الخصال، تحقیق علی اکبر غفاری، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
ـ صدوق، محمد، عیون أخبار الرضا علیهالسلام ، تحقیق سید مهدی حسینی لاجوردی، قم، 1363 ش.
ـ صدوق، محمد، کمال الدین و تمام النعمة، تحقیق علی اکبر غفاری، مکبتة الصدوق، تهران، 1390ق.
ـ صدوق، محمد، معانی الاخبار، تحقیق علی اکبر غفاری، انتشارات اسلامی.
ـ طبرسی، فضل، جوامع الجامع، تحقیق و نشر، دفتر نشر اسلامی، قم.
ـ طبرسی، محمد، الأمالی، تحقیق واحد تحقیقات اسلامی، مؤسسه بعث، دارالشفافه، قم.
ـ طوسی، محمد، التبیان، تصحیح احمد شوقی الامین و احمد حبیب قصیر، مکتبة الامین، نجف اشرف.
ـ ظاهر عاملی، سلیمان، القادیانیّة، تحقیق سید محمد حسن طالقانی، چاپ اول، 1420ق.
ـ عزوزی، حسن، دراسات فی الاستشراق و مناهجه، چاپ اول، 1419 ق.
ـ فهری، سید احمد، پرواز در ملکوت (شرح و تفسیر آداب الصلاة امام خمینی )، مؤسسة تحقیقاتی و انتشاراتی فیض کاشانی، 1373 ش.
ـ قمی، ابوالقاسم، رساله رکنیه، ( مندرج در کتاب قم نامه ) به کوشش سید حسین مدرسی طباطبایی، قم کتابخانه آیة الله مرعشی، 1353.
ـ کشی، اختیار معرفة الرجال، تلخیص : شیخ طوسی، تحقیق سید مهدی رجایی، مؤسسه آل البیت، 1404 ق.
ـ کلینی، محمد، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، دار الکتب الاسلامیه.
ـ کمالی، سید علی، شناخت قرآن، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1369 ش.
ـ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، دارالکتب الاسلامیه، ایران.
ـ مجلسی، محمد باقر، الفوائد الطریفة فی شرح الصحیفة الشریفه، تصحیح : سید مهدی رجائی، اصفهان، کتابخانه علامه مجلسی، 1407 ق.
ـ مجلسی، محمد باقر، مشکوة الانوار، تصحیح : عبدالحسین طالعی، اصفهان، حسینیه عمادزاده، 1412 ق.
ـ مطهری، مرتضی، علل گرایش به مادیگری ( مجموعه آثار ج 1)، انتشارات صدرا.
ـ معرفت، محمد هادی، تفسیر و مفسران، مؤسسة فرهنگی التمهید، چاپ اول، 1380ش.
ـ مفید، محمد، امالی، تحقیق حسین استاد ولی و علی اکبر غفاری، جامعه مدرسین قم.
ـ مکارم، ناصر، تفسیر به رأی، قم : مطبوعات هدف.
ـ مناهج المستشرقین فی الدراسات العربیّه الاسلامیّة ( مجموعه مقالات )، المنظمة العربیّة و الثقافة العلوم و نکتة التربیة العربی النهیج، 1985 م.
ـ ناصر خسرو، وجه دین، به کوشش ت. اِرانی، انتشارات کاویانی، بیجا، بی تا.
ـ نوری، حسینعلی، ایقان، چاپ فرج الله زکی، مصر.
ـ یمن، جعفر، کتاب الکشف، دارالفکر العربی، قاهره.
ـ الاحتجاج، احمد بن علی طبرسی، تحقیق سید محمد باقر خرسان، دار النعمان.
* ـ دانشجوی دروه دکتری علوم قرآن و حدیث، دانشگاه امام صادق علیهالسلام .
1 ـ امام صادق علیهالسلام در نامهای مفصّل به جناب مفضّل بن عمر، در این زمینه حقایقی را بیان فرمودهاند. ر. ک. بصائر الدرجات ص 526 ـ 536 جزء 10، باب 21، حدیث 1 ؛ بحارالانوار، ج 24، ص 286 ـ 298 ؛ همچنین: بیان میرداماد در بحارالانوار، ج 24، ص 299 ـ 300 ؛ بیان علامه مجلسی در مشکوة الانوار، ص 77 ـ 81.
1 ـ برای آشنایی با مبانی و روش تفسیری ابن شهرآشوب، ر. ک . « نگاهی به تفسیر، ابن شهر آشوب » در آینه پژوهش، شماره 81 ( مرداد و شهریور 1382 ) از نگارنده.
1 ـ ر. ک . البرهان، ج 2، ص 154؛ الاتقان، ج 2، ص 351 (نواع 178 )؛ روششناسی تفسیر قرآن، ص 377.
2 ـ به تعبیر علامه مجلسی: « اوّل الالحاد سلوک التأویل من غیر دلیل » بحارالانوار، ج 58، ص 47. نیز : ر. ک . بیان علامه مجلسی در کتاب « الفوائد الطریفة فی شرح الصحیفة الشریفة » ص 118 ـ 121، 152 ـ 156، 259 و 285 ؛ بیان میرزا ابوالقاسم قمی در رساله رکنیه ( مندرج در کتاب قم نامه ) ص 366 ـ 367.
1 ـ البرهان، ج 2، ص 170، پرواز در ملکوت ( شرح و تفسیر آداب الصلاة ) ج 2 ، ص 114 کیهان اندیشه شماره 39 ( مصاحبه با آیة الله جوادی آملی )، ص 12 و 13 ؛ تعلیقات ابوالعلا عفیفی بر فصوص الحکم ( ضمیمه فصوص )، ص 38، 40، 46، 57، 98، 102، 126، 135، 163، 164.
1 ـ و در بیان استناد خود، از تعابیری مانند الدلیل علی ... هو قوله تعالی، هذا معنی قوله، لقوله تعالی یشهد بذالک قوله تعالی و مانند آن برای نمونه ر. ک . جامع الاسرار، ص 12، الفتوحات المکیة، ج 2، ص 178.
2 ـ همان، ص 269 و 268. ر. ک. فصوص الحکم، ص 122 ـ 123، فصّ شعیبی.
1 ـ الفتوحات المکیّة، ج 2، ص 200 ؛ ر . ک . فصوص الحکم، فص یونسی، ص 169.
2ـ فصوص الحکم، فص عیسوی ؛ ر. ک . شرح کاشانی بر عبارات فصوص.
3 ـ فصوص الحکم، فص نوحی، ص 73.
4 ـ همان، فص هودی، ص 114. « فالکلّ مصیب و کل مصیب مأجور و کل مأجور سعید و کل سعید رضی عنه و ان شقی زمانا فی الدار الاخرة ». برای ملاحظه موارد دیگری از تفسیرهای عرفانی ر . ک . مکتب تفسیر ارشادی، سلیمان آتش.
1 ـ العقیدة و الشریعة فی الاسلام، ص 12 به نقل از مناهج المستشرقین ج 1 ، ص 31. برای مطالعه درباره دیدگاههای مستشرقان در باب قرآن ر. ک. الاستشراق، دراسات تحلیلیة تقویمیة.